نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: توروخدا کمک کنید

1832
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2021
    شماره عضویت
    47076
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy توروخدا کمک کنید

    سلام من ۱۸سالمه..۲ساله با یه اقا هستم..خداروشکر ازاون مشکلاتی که مثلا سواستفاده کنن و خیانت و اینا ندارن...قصدشون جدیه..اما باهم اختلاف نظر داریم..مثلا تو حجاب اختلاف داریم یا اینکه نمیزارن برم کلاس گیتار نمیزارن تنها جایی برم یا نمیزارن دوچرخه سوار شم میگن عروسی موزیک نباشه...شاید چیزایه ساده ای باشه که خیلیا انجامش میدن..اما من اینطوری نیستم ۱۸ساله که همینجوری زندگی میکنم..اون اویل بخاطر احساسات و هیجان قبول کردم اما بعد یه سال دوباره همون ادم قبل شدم...اینم بگم من بد حجاب نیستم اما حجابمم کامل نیس نمازمم میخونم..راستش جفتمون میترسیم حرف جدی ای بزنیم چون بلافاصله اختلاف به وجود میاد...امسال کنکور داشتم بخاطر همین فکرا نتونستم خوب بخونم..اون خیلی رعایت میکرد و حواسش بود به درسم..مثلا ارتباطمون کم کردیم..شد یه ربع یا نیم ساعت در روز همونم نبود ماه های اخر..اما من نمیتونستم فکر نکنم..یه روز میگفت پزشکی نه فقط دندون چون پزشکی سخته اصن خونه نیستی چیکار کنیم بعدش..یه روز میگفت اصلا هیچی من زن خونه دار میخوام..یه روز میگفت باید هم رشته ی من باشی..نمیدونستم چیکارکنم..دوسش دارم نمیتونم جدا شم😭واسه اینکه مامانم بزاره گوشیو بگیرم پیشش بامش تقلب میکردم تو ازمونای کانون قلم چی...کلاگندزدم به زندگیم...حالا هم که کنکورو بد دادم..میگه پشت کنکور نمون چون امسال میخواد بیاد خاستگاری...پدر مادرم قطعا میگن بمون یسال دیگه..خودم میخوام بمونم اما میترسم بازم بخاطر افسردگی و این فکرا نتونم و فقط عمرمو تلف کنم..اینم بگم رتبم امسال احتمالا بشه چهارپنج هزار..مدرسه تیزهوشانم هستم..
    میشه کمک کنید چیکارکنم بخدا خسته شدم انقددروغ گفتم به همه..دیگه خودمم نمیدونم چی میخوام..میگم کاش هیچوقت قبول نمیکردم این رابطه رو که حالا نتونم جدا شم😭
    توروخداکمک کنید

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2021
    شماره عضویت
    46057
    نوشته ها
    36
    تشکـر
    34
    تشکر شده 18 بار در 13 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : توروخدا کمک کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa8118 نمایش پست ها
    سلام من ۱۸سالمه..۲ساله با یه اقا هستم..خداروشکر ازاون مشکلاتی که مثلا سواستفاده کنن و خیانت و اینا ندارن...قصدشون جدیه..اما باهم اختلاف نظر داریم..مثلا تو حجاب اختلاف داریم یا اینکه نمیزارن برم کلاس گیتار نمیزارن تنها جایی برم یا نمیزارن دوچرخه سوار شم میگن عروسی موزیک نباشه...شاید چیزایه ساده ای باشه که خیلیا انجامش میدن..اما من اینطوری نیستم ۱۸ساله که همینجوری زندگی میکنم..اون اویل بخاطر احساسات و هیجان قبول کردم اما بعد یه سال دوباره همون ادم قبل شدم...اینم بگم من بد حجاب نیستم اما حجابمم کامل نیس نمازمم میخونم..راستش جفتمون میترسیم حرف جدی ای بزنیم چون بلافاصله اختلاف به وجود میاد...امسال کنکور داشتم بخاطر همین فکرا نتونستم خوب بخونم..اون خیلی رعایت میکرد و حواسش بود به درسم..مثلا ارتباطمون کم کردیم..شد یه ربع یا نیم ساعت در روز همونم نبود ماه های اخر..اما من نمیتونستم فکر نکنم..یه روز میگفت پزشکی نه فقط دندون چون پزشکی سخته اصن خونه نیستی چیکار کنیم بعدش..یه روز میگفت اصلا هیچی من زن خونه دار میخوام..یه روز میگفت باید هم رشته ی من باشی..نمیدونستم چیکارکنم..دوسش دارم نمیتونم جدا شم������واسه اینکه مامانم بزاره گوشیو بگیرم پیشش بامش تقلب میکردم تو ازمونای کانون قلم چی...کلاگندزدم به زندگیم...حالا هم که کنکورو بد دادم..میگه پشت کنکور نمون چون امسال میخواد بیاد خاستگاری...پدر مادرم قطعا میگن بمون یسال دیگه..خودم میخوام بمونم اما میترسم بازم بخاطر افسردگی و این فکرا نتونم و فقط عمرمو تلف کنم..اینم بگم رتبم امسال احتمالا بشه چهارپنج هزار..مدرسه تیزهوشانم هستم..
    میشه کمک کنید چیکارکنم بخدا خسته شدم انقددروغ گفتم به همه..دیگه خودمم نمیدونم چی میخوام..میگم کاش هیچوقت قبول نمیکردم این رابطه رو که حالا نتونم جدا شم������
    توروخداکمک کنید
    عزیز من از این فکرای بچگانه بیایید بیرون
    این عاقا هیچ نسبتی با شما نداره و این قول و قرار و وعده های کودکانه بزارید کنار
    این آقا هیچ حقی نداره برای شما این همه چیزای مسخره تعریف کنه.

    حواست باشه کاملا داری عین یه بچه ازش پیروی میکنی و اونم کاملا داره عین یه بچه باهات رفتار میکنه.

    بابا شما فقط دوتا جوون و دوست هستید این اداهای زن و شوهری مسخره چیه در میارید آخه....

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2021
    شماره عضویت
    46773
    نوشته ها
    150
    تشکـر
    29
    تشکر شده 49 بار در 44 پست
    میزان امتیاز
    3

    پاسخ : توروخدا کمک کنید

    سلام من درک میکنم شما الان از لحاظ سنی و احساسی تو شرایط خوبی نیستین و از اقتضای سنی چنین احساساتی دارین.
    ولی من دارم خواهرانه بهت میگم تو یک انسان کاملی، هیچ انسانی حق نداره به عنوان عشق تو رو به چیزی وادار کنه . آینده تو ، استقلال تو و موفقیت تو باعث میشه مورد های بهتری قسمتت بشه.
    به نظرم باهاش کات کن روی خودت کار کن آدم بهتری شو و رابطه بهتری رو تجربه کن.

    مگه تو آفریده شدی که فقط همسر یه آدمی بشی که ظاهرا تعادل روانی نداره؟ نه عزیزم تو آفریده شدی بهترین خودت باشی.
    اگر بهترین خودت باشی بهترین بقیه هم میشی.
    به نظرم این آقا اگه التماس هم بکنه لیاقت حرف زدن هم نداره.
    یکم قدر خودتو بدون..
    چرا بهترین سال عمرتو گذاشتی پاش؟ چرا به جای پیشرفت به خواسته های اون توجه کردی؟

    تو به جای ساختن آینده خودت داری آینده یکی دیگه که لیاقتش رو نداره میسازی.
    من با خوندن این پست شما به چند تا چیز حسرت خوردم.
    ۱.به این که دخترا با یه دوست دارم عاشق میشن بدون این که ببینن طرفشون اخلاق داره، شرایط داره؟
    ۲. به این که دخترا ارزش خودشون رو نمیدونن.
    ۳.به این که دخترا اجازه میدن یه پسر براشون تصمیم بگیره، غافل از این که تو یه رابطه طرف میتونه فقط در مورد رابطه نظر بده نه مسائل شخصی مثل رشته.

    دخترای عزیزم خواهش میکنم قدر خودتون رو بدونید.
    کاری کنید که تنها چیزی که یه مرد بهتون بتونه عرضه کنه عشق و علاقه باشه، نه تعیین تکلیف.
    امیدوارم موفق بشی.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2021
    شماره عضویت
    47076
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : توروخدا کمک کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط آنجلینا نمایش پست ها
    سلام من درک میکنم شما الان از لحاظ سنی و احساسی تو شرایط خوبی نیستین و از اقتضای سنی چنین احساساتی دارین.
    ولی من دارم خواهرانه بهت میگم تو یک انسان کاملی، هیچ انسانی حق نداره به عنوان عشق تو رو به چیزی وادار کنه . آینده تو ، استقلال تو و موفقیت تو باعث میشه مورد های بهتری قسمتت بشه.
    به نظرم باهاش کات کن روی خودت کار کن آدم بهتری شو و رابطه بهتری رو تجربه کن.

    مگه تو آفریده شدی که فقط همسر یه آدمی بشی که ظاهرا تعادل روانی نداره؟ نه عزیزم تو آفریده شدی بهترین خودت باشی.
    اگر بهترین خودت باشی بهترین بقیه هم میشی.
    به نظرم این آقا اگه التماس هم بکنه لیاقت حرف زدن هم نداره.
    یکم قدر خودتو بدون..
    چرا بهترین سال عمرتو گذاشتی پاش؟ چرا به جای پیشرفت به خواسته های اون توجه کردی؟

    تو به جای ساختن آینده خودت داری آینده یکی دیگه که لیاقتش رو نداره میسازی.
    من با خوندن این پست شما به چند تا چیز حسرت خوردم.
    ۱.به این که دخترا با یه دوست دارم عاشق میشن بدون این که ببینن طرفشون اخلاق داره، شرایط داره؟
    ۲. به این که دخترا ارزش خودشون رو نمیدونن.
    ۳.به این که دخترا اجازه میدن یه پسر براشون تصمیم بگیره، غافل از این که تو یه رابطه طرف میتونه فقط در مورد رابطه نظر بده نه مسائل شخصی مثل رشته.

    دخترای عزیزم خواهش میکنم قدر خودتون رو بدونید.
    کاری کنید که تنها چیزی که یه مرد بهتون بتونه عرضه کنه عشق و علاقه باشه، نه تعیین تکلیف.
    امیدوارم موفق بشی.
    سلام اون منو مجبور نکرده که..اون بهم گفته شرایطی که توقع داره اینه گفته میتونی کنار بیای یا نه..در واقع مشکل منه..که چون دوسش دارم نمیتونم ازش بگذرم...با این نمیدونم چیکار کنم با این دوست داشتن

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2018
    شماره عضویت
    38144
    نوشته ها
    37
    تشکـر
    2
    تشکر شده 8 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : توروخدا کمک کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa8118 نمایش پست ها
    سلام اون منو مجبور نکرده که..اون بهم گفته شرایطی که توقع داره اینه گفته میتونی کنار بیای یا نه..در واقع مشکل منه..که چون دوسش دارم نمیتونم ازش بگذرم...با این نمیدونم چیکار کنم با این دوست داشتن������
    دقیقا مشکلت اینجاست که فکر میکنی اینا مسائل ساده ای هست .. هیچ هم ساده نیست همینا بعدا تو زندگی مشترک میشه دلیل دعوا و مشکلات خیلی بزرگ.. ایشون مشخصه که از نظر فکری خیلیییییی با شما متفاوته .. سعی کن کم کم رابطه ات رو کم کنی و بعد هم کامل کاتش کنی... در ضمن 18 سالگی سنی هست که شما باید واسه تمام عمرت تصمیم بگیری و تلاش کنی نه اینکه وارد همچین رابطه سمی بشید کاری نکن که 5 سال دیگه پشیمون بشی و بگی کاش میشد برگردم ولی دیگه خیلی دیر شده باشه

  6. کاربران زیر از saba saberi بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2021
    شماره عضویت
    47076
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : توروخدا کمک کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba saberi نمایش پست ها
    دقیقا مشکلت اینجاست که فکر میکنی اینا مسائل ساده ای هست .. هیچ هم ساده نیست همینا بعدا تو زندگی مشترک میشه دلیل دعوا و مشکلات خیلی بزرگ.. ایشون مشخصه که از نظر فکری خیلیییییی با شما متفاوته .. سعی کن کم کم رابطه ات رو کم کنی و بعد هم کامل کاتش کنی... در ضمن 18 سالگی سنی هست که شما باید واسه تمام عمرت تصمیم بگیری و تلاش کنی نه اینکه وارد همچین رابطه سمی بشید کاری نکن که 5 سال دیگه پشیمون بشی و بگی کاش میشد برگردم ولی دیگه خیلی دیر شده باشه
    میدونم چقد مکشل جدی و بزرگیهه ...بزرگه که یساله تو عذابم...اما نمیتونم ازش یگذرم دوسش دارم😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2020
    شماره عضویت
    42765
    نوشته ها
    303
    تشکـر
    89
    تشکر شده 74 بار در 57 پست
    میزان امتیاز
    5

    پاسخ : توروخدا کمک کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa8118 نمایش پست ها
    سلام من ۱۸سالمه..۲ساله با یه اقا هستم..خداروشکر ازاون مشکلاتی که مثلا سواستفاده کنن و خیانت و اینا ندارن...قصدشون جدیه..اما باهم اختلاف نظر داریم..مثلا تو حجاب اختلاف داریم یا اینکه نمیزارن برم کلاس گیتار نمیزارن تنها جایی برم یا نمیزارن دوچرخه سوار شم میگن عروسی موزیک نباشه...شاید چیزایه ساده ای باشه که خیلیا انجامش میدن..اما من اینطوری نیستم ۱۸ساله که همینجوری زندگی میکنم..اون اویل بخاطر احساسات و هیجان قبول کردم اما بعد یه سال دوباره همون ادم قبل شدم...اینم بگم من بد حجاب نیستم اما حجابمم کامل نیس نمازمم میخونم..راستش جفتمون میترسیم حرف جدی ای بزنیم چون بلافاصله اختلاف به وجود میاد...امسال کنکور داشتم بخاطر همین فکرا نتونستم خوب بخونم..اون خیلی رعایت میکرد و حواسش بود به درسم..مثلا ارتباطمون کم کردیم..شد یه ربع یا نیم ساعت در روز همونم نبود ماه های اخر..اما من نمیتونستم فکر نکنم..یه روز میگفت پزشکی نه فقط دندون چون پزشکی سخته اصن خونه نیستی چیکار کنیم بعدش..یه روز میگفت اصلا هیچی من زن خونه دار میخوام..یه روز میگفت باید هم رشته ی من باشی..نمیدونستم چیکارکنم..دوسش دارم نمیتونم جدا شم😭واسه اینکه مامانم بزاره گوشیو بگیرم پیشش بامش تقلب میکردم تو ازمونای کانون قلم چی...کلاگندزدم به زندگیم...حالا هم که کنکورو بد دادم..میگه پشت کنکور نمون چون امسال میخواد بیاد خاستگاری...پدر مادرم قطعا میگن بمون یسال دیگه..خودم میخوام بمونم اما میترسم بازم بخاطر افسردگی و این فکرا نتونم و فقط عمرمو تلف کنم..اینم بگم رتبم امسال احتمالا بشه چهارپنج هزار..مدرسه تیزهوشانم هستم..
    میشه کمک کنید چیکارکنم بخدا خسته شدم انقددروغ گفتم به همه..دیگه خودمم نمیدونم چی میخوام..میگم کاش هیچوقت قبول نمیکردم این رابطه رو که حالا نتونم جدا شم😭
    توروخداکمک کنید
    چه طرز تیتر زدنه؟!

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2021
    شماره عضویت
    47142
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    Blog Entries
    1
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : توروخدا کمک کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط RRR00 نمایش پست ها
    چه طرز تیتر زدنه؟!
    اول از همه این یارو رو از زندگی ات بنداز بیرون. بعد ببین چه گِلی می خوای به سرت کنی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی توجهی همسرم نسبت به من
    توسط Shima2050 در انجمن عدم تفاهم
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 10-01-2020, 11:48 AM
  2. رزوس فاکتور يا فاکتور اِر.هاش
    توسط aysam در انجمن مادران، کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-07-2020, 11:34 PM
  3. بی توجهی همسر
    توسط aclin در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 01-14-2016, 12:05 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد